پرنسس آویناپرنسس آوینا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

برای دخترم...

عزیزترینم یازده ماهه شد

رمضان مبارک. آغاز ماه مبارک رمضان مصادف شد با آغاز دوازدهمین ماه تولد آوینای من قربون دخترم برم که دیگه داره یکساله میشه امسال هم مامان مثل پارسال نمیتونه روزه بگیره برای همین بابایی تنهایی سحری میخوره وافطار میکنه البته برای ماهم دعا میکنه. خدایا شکرت به خاطر امانت گرانبهایی به اسم آوینا وهزاران بار شکر برای فرصتی که هم قدم شدن در برداشتن نخستین گامهایش به ما دادی . مادرانه هایم ارزانیت ای بهانه نفس کشیدنم ، وقتی در آغوشم آرام میگیری و با تمام وجودم سیرابت می کنم تمام وجودم آرام میگیرد . وقتی لبخند میزنی همه غم وغصه ها فراموشم می شود جانم ؛ چه لذتی دارد راه رفتن با تو وقتی دستان کوچکت را دستانم نهادی و چشمم به قدمهای کوچکت&nb...
1 مرداد 1391

ده ماهگی

ما اومدیم با مطلب ده ماهگی عزیز دلم اما با تاخیر آخه چند روزی بود اینترنت نداشتینم خلاصه دیر شد عزیزترینم ده ماهه شد البته الان که مینویسم قربونش برم دیگه داره یازده ماهه میشه هرروز داره خواستنی تر و شیرینتر میشه خدای مهربونم روزی هزاران بار شاکرم که همچین نعمتی رو بهم دادی تا مزه شیرین مادر بودن رو بچشم ولذت زندگی در کنار بهترین هدیه ات رو به من عطا کردی لذت شنیدن کلماتی مثل مامان وبابا لذت دیدن برداشتن اولین قدمهای آوینا لذت دیدن دوباره وچندباره خنده های شیرینی که تا آخر عمر فراموش نخواهم کرد لذت دیدن بازیگوشی و شیطنت های بچه گانه جگر گوشه ام و لذت بزرگ شدن دخترکم که دنیای منه خدایا خودت میدونی هیچ کلمه ای نمیتونه این لذت رو توصیف ...
25 تير 1391

آوینا خانوم چیکار میکنه؟

اول از همه ببخشید که زیاد فرصت نمیکنم تند تند بیام اما سعی میکنم تا میتونم با خانوم گلم آوینا جونم وقت بگذرونم .  هزار ماشاالله آوینا خانوم میتونه روی پاهاش وایسه و تمام تلاشش رو میکنه کم کم راه بیفته . ولی دوتا دندون بیشتر نداره وخبری از بقیه دندونا نیست مثل اینکه فکر میکنه همین دوتا کافیه. هر روز قبل از اینکه بریم سرکار شیرمادر رو میخوره وبعد میره خونه یکی از مادربزرگهای مهربون بعد در طول روز هم تا وقتی مامان از سرکار میاد سوپ وسرلاک وشیرخشک ومیوه ش رو میخوره وقربونش برم برنامه خوابش هم با بقیه هماهنگه وزیاد اذیت نمیکنه فقط یه کم با اسباب بازیهاش که هر کدوم فقط تا چند ساعت براش جذاب هستن بازی م...
30 خرداد 1391

نه ماهگی زیبا

  نه ماه از تولد شیرینترینم گذشت تو این مدت هرلحظه پا به پای تو زندگی رو یه جور دیگه نگاه کردم وتجربه کردم مثلا وقتی با کنجکاوی و شوق وذوق به یه درخت که برگهاش رو باد تکون میده نگاه میکنی به یادم میاری که خدای مهربون چقدر زیبایی خلق کرده وما به سادگی از کنارش میگذریم وبعضی وقتها نادیده میگیریم .چه اشکال داره ما هم مثل یه کودک نوپا به همه چیز جوری نگاه کنیم که انگار اولین تجربه ی دیدنه. توی ماه گذشته روی اصواتی که از خودت درمیاری کلی تمرین کردی بابا گفتن رو تمرین کردی وموفق شدی وبابایی رو خیلی خوشحال کردی. روی پاهات می ایستی البته با کمک وداری سعی میکنی راه بری. از پله بالا میری و کلی کنجکاوی میکنی . میری سرا...
29 ارديبهشت 1391

آوینا خانوم 8ماهه دندون دار

لحظه هایم را باتو زندگی میکنم ای که همه زندگی منی نفسهایم را به شوق نفس کشیدنت نفس نفس میزنم ای بهانه نفسهایم دستهای کوچکت را در دستانم میگذارم تا شوق زندگی را به دست آورم چشمهایم را به چشمانت می دوزم تا با هر نگاهت دلم روشن شود به صدایت گوش فرا می دهم که زیباترین نوای زندگی مادر است از هر لحظه بودن با تو لذت میبرم وخدا را روزی هزاران بار شاکرم به خاطر وجود زیباترین هدیه اش در خانه ام.   بالاخره وقت برای آپ کردن وبلاگ عروسکم پیش اومد با کلی خبر از پیشرفتهای خانوم گلم   اول اینکه دختر گلم دوتادندون خوشگل داره که الان یک ماهه دراومدن وکلی براشون ذوق کردیم انشاالله به سلامتی بقیه مرواریدهای خوش...
7 ارديبهشت 1391

پایان هفت ماهگی

عزیز دلم آوینای خوشگلم هفت ماهگیت مبارک انقدر توی پست قبل درحال وهوای عید بودم که مطالب مربوط به هفت ماهگی خانوم گل یادم رفت اما هفت ماهگی پر بود از لحظات زیبا وفراموش نشدنی دختر گلم داری تلاش میکنی صحبت کنی ومرتب د د د د  .... میگی ویه وقتایی هم یه صداهای دیگه ای در میاری دیگه میتونی محکم سرجات بشینی و به تکیه گاه وکمک احتیاج نداری از دندون های خوشگل هنوز خبری نیست حرکت های رو به جلوت هم پیشرفت کرده وداری کم کم چهار دست وپا رفتن رو یاد میگیری موقع غذا خوردن هم همش بال بال میزنی که قاشق بعدی رو تو دهنت بزارم وهمین کارات خیلی شیرین ودیدنیه وقتایی که مامان سرکاره خیلی دختر خوبی هستی واصلا مادرجون ومامان جون وعمه وخاله رو اذی...
6 فروردين 1391

سال نو مبارک

سلام سلام صدتا سلام  وعید همه مبارک خدا کنه توی سال جدید همه سالم وخوشحال باشن مخصوصا نی نی ها امسال اولین سالیه که لحظه تحویل سال پرنسسم آوینا خانوم هم با ما کنار سفره هفت سین بود وحسابی هم خوشحال وسرحال بود خدا یا شکرت به خاطر این فرشته آسمونی که شده همه زندگی ما عزیزترینم انشاالله از این لحظه های شیرین توی زندگیت فراوان ببینی و سالهای بهتری پیش رو داشته باشی الان که دارم مینویسم چندروز از عید گذشته وما همچنان در حال دید وبازدید هستیم قبل از عید هم یه مسافرت داشتیم آوینا خانوم رو بردیم کرمانشاه سرزمین آبا واجدادیمون البته به علت سردی هوا وبارش برف وباران نتونسیم گشت وگذار داشته باشیم اما یه سر رفتیم غار قوری قلعه وخانوم خا...
5 فروردين 1391