پرنسس آویناپرنسس آوینا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

برای دخترم...

تلنگر

"مادامي كه اين اطفال كنارت هستند تا ميتواني دوستشان بدار , خود را فراموش كن و به ايشان خدمت نما . شفقت فراوان خود را از آنها دريغ مدار , مادام كه اين موهبت با توست قدرش را بدان و نگذار هيچ يك از رفتار كودكانه آنها بدون قدر داني بماند , اين شادماني كه اكنون در دسترس توست مدت زيادي نخواهد ماند. اين دستان نرم كوچكي كه در دست تو آشيانه دارد در حالي كه در آفتاب قدم ميزني هميشه با تو نخواهد بود , همين گونه اين پاهاي كوچكي كه در كنارت مي دوند , و يا صداهاي مشتاقي كه بدون وقفه و با هيجان هزاران سوال از تو مي كنند تا ابد نيستند. اين صورت هاي قابل اعتماد كه به طرف تو توجه مي كنند , يا بازوان كوچكي كه بر گردن تو حلقه ميشوند و لبان نرمي كه بر ...
11 دی 1390

اولین ها

اینجا می خوام از یه سری از اولین های زندگیت عکس ومطلب بزارم اولین هفت سین عید                             عید سال 90 توی شکم مامان بودی اما ما واست یه هفت سین کوچولو گرفتیم واست سبزه هم کاشتم امسال هم که سال خرگوشه میگن بچه هایی که تو سال خرگوش دنیا میان باهوش میشن مثل آویناخانم                       اولین پستونک            &nb...
5 دی 1390

عکس

اما یه سری عکسات که دایی جون زحمت کشیدن وبه این شکل درآوردن مرسی دایی مهربون آوینا                    ...
4 دی 1390

چهار ماهگی آوینا خانوم

دخترم 4ماهش تموم شد انشاالله 120 ساله بشی رفتیم واکسن زدیم واکسن ایندفعه مهربونتر از دفعه پیش بود امسال اولین سالی بود که پرنسس آوینا هم شب یلدا داشت البته به خاطر یه کسالت مختصر که داشتی نتونستم واست لباس مخصوص بخرم ولی خاله پری زحمت کشید وواست یه لباس گرفته بود .از اونجایی که ماخانوادگی دقیقه نودی هستیم یه روز مونده به یلدا رفتیم کیک سفارش بدیم که گفتن دیگه واسه یلدا سفارش نمیگیریم بنابراین ماهم یه کیک معمولی گرفتیم . هرچند شما برای عکس گرفتن وکلا برگزاری شب یلدا باهامون همکاری نکردی وبعد از گریه و.... خوابیدی . اینم از شب یلدا البته به مناسبت 4 ماهگی براتون این صندلی ماشین رو گرفتیم تا از این به بعد به سلامتی ازش استفاده کنی وط...
4 دی 1390

سه ماهگیت مبارک گلکم

دختر خوشگلم 4 روز پیش سه ماهت تموم شد ورفتی توی 4 ماهگی الهی مامان قربونت بره انشاالله صدو بیست ساله بشی. البته الان چند روز گذشته آخه رفته بودیم تعطیلات خونه مامان جون و مادر جون بعدشم رفتیم پیش دکتر برای قد و وزن ماهیانه پرنسسم . الانم که خوابیدی بیرونم داره برف میاد امسال اولین برف رو هم دیدی و چه با کنجکاوی نگاه می کردی سال دیگه این موقع دیگه می تونی راه بری باهم میریم برف بازی می کنیم خیلی کیف میده.        خلاصه به مناسبت سه ماهگیت ازت عکس مثلا(هنری ) گرفتم البته بماند که تو هم چقدر همکاری کردی ولی چند تاشو میزارم اینجا.     این عکس نشان ده...
5 آذر 1390