پرنسس آویناپرنسس آوینا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

برای دخترم...

من مادرم

1390/10/12 16:12
نویسنده : مامان
473 بازدید
اشتراک گذاری

نفس که می‌کشی آرام می‌شوم دلت که می‌گیرد گریان می‌شوم؛ آه که می‌کشی زار می‌زنم؛ لبخند که می‌زنی ذوق می‌کنم

دستهایت که لمس می کند صورت مادر ،معجزه ایست هر بار معجزه ی تازه ای ولبخندی که بر لبانت نقش می بندد آرامشیست که به این جهان وآن جهان می ارزد .

با تمام وجود خوشبختی را احساس می کنم آن هنگام که در آغوشم آرام میگیری و دستان کوچکت را در دستانم میگذاری .

شبها بیدار می شوم وکنار بسترت می ایستم وبه صدای نفسهایت گوش می دهم وبا هر نفست عمری دوباره می گیرم وامید در دلم جاری می شود.

ابتدا جزئی از من هستی؛ به دنیا می‌آیی... درد می‌کشم جوری که خدا می‌گوید اگر در آن حال بمیرم شهید مرده‌ام...

 

 کوچک که هستی هم بازی ات هستم؛ مدرسه که می‌روی هم‌کلاسی؛ بزرگ که می‌شوی دوست.

آری من مادرم...................

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

نانی
16 دی 90 19:47
سام عزیزم. چقد جیگرررررررررررررررر این دخملییییییییییییییییی. لوپاشو گازگازی کن حسابییییییی من میخواستم بدونم شما کدوم بیمارستان زایمان کرین حدس میزنم کرج باشین از عکسی که توی مهستان انداختین متوجه شدم...میتونم اسم بیمارستانو بپرسم و اینکه آیا راضی بودین از پرسنل و رسیدگی؟ ممنون میشم اگه جواب بدین. بوس بوس به دخمل نازت
مامان آوینا
16 دی 90 20:43
مرسی نانی جان بله کرجم من بیمارستان ثارالله زایمان کردم تازه تاسیسه توی مهرشهره دکترم شراره مجد بود خیلی بیمارستان خوبیه لااقل اولش اینجوریه همه چی جدیده وبه مریض میرسن
نانی
18 دی 90 13:10
سلام. مرسی عزیزدلم که به سوالم جواب دادی. میام تند تند بلاگتو سر میزنم .آوینارو خیلی بوس بوسی و گیل گیلی کن.
مامان يوسف و محمد
23 دی 90 3:49
سلام مامان ني ني خيلي از ديدن وبلاگتون خوشحال شدم به خاطرات پسراي گل من هم سر بزنيد و نظر بديد اگه مايل به تبدل لينكيد بفرماييد تا لينكتون كنم شما هم منو با نام يوسف ومحمدي لينك بفرماييد
یکی
18 بهمن 90 14:21
سلام خیلی گشتم تا پیداش کردم خیلی شیرینه خیلیییییییی دوسش دارم عموشم همین طور خیلی خوشکله اصلا نفهمیدی که من کیم؟؟؟؟؟