پرنسس آویناپرنسس آوینا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

برای دخترم...

تولد بابایی

سلام سلام صدتا سلام دیروز تولد بابایی بود و این همزمان شد با عید مبعث از اونجایی که باید برای انجام کاری میرفتم تهران بنابراین دوباره زحمت پرنسس آوینا افتاد گردن مادر بزرگ وعمه جون . بابایی کیک گرفت وهمه خونه مادرجون جمع شدیم وتولد بابایی دور هم بودیم وخانوم گلم هم حسابی ژست وعکس گرفت وتولد بابایی رو بهش تبریک گفت عشق من وآوینا تولدت مبارک انشالله سالهای سال سایه ت رو سرمون باشه واما عکسهای عزیز دل مامان وبابا آوینا خانوم:   اینجا مادرجون وعمه و بابا دارن شکلک وادا درمیارن که خوشگل خانوم سرشو بالا کنه اینجا هم همه تلاشمون برای جلوگیری از حمله به کیک بود!!!!!!!! فکر کنم خوشمزه باشه .... از کجاش شروع کنم ...
21 بهمن 1390

قربون صدقه

شیرینم میخوام تو این پست فقط قربون صدقت برم که وقتی بزرگ شدی بدونی چه هدیه ای گرفتم از خدا عزیز دلم قربون خنده های شیرینت که هر صبح با اون لبای خوشگلت بهم لبخند میزنی و صبحم رو پر از امید میکنی قربون شیطنت هات که هر وقت مچتو میگیرم دوباره با خنده هات و صدا درآوردنات دلمو میبری فدای چشمای مثل دریات بشم وقتی میبینی من و بابایی کنارتیم همش نوبتی نگامون میکنی ولبخند میزنی فدای دخترم بشم که با همه خوشرو ومهربونه و دوست داره همه باهاش حرف بزنن و بازی کنن قربون این پاهای خوشمزه هم برم که عاشقشونم وروزی هزار بار میبوسمشون میخوام بگم خدای من ازتو سپاسگزارم به خاطر این فرشته مهربونی که برام فرستادی تا عمر دوباره من باشه تا&nb...
11 بهمن 1390

دختر گلم 5 ماهه شد

بالاخره فرصت کردم بیام بنویسم یه چند روزی گرفتار کارام بودم یه سری کار عقب افتاده داشتم خوب نازنینم آوینا خانوم دیگه بریم سراغ حرفایی که به خودت مربوط میشه جونم برات بگه خانوم گلم خیلی علاقه داری بشینی و اصرار میکنی جوری که اگه برخلاف میلت درازت کنیم صدات درمیاد اینم از کادوی 5 ماهگیت مبارکت باشه دختر قشنگم البته ما همچنان سراغ کیک تولد نمیریم آخه من وشما که نباید بخوریم برای همین بابایی میگه کیک نگیریم بهتره غذا هم که میخوری خدارو شکر فقط از سوپ زیاد خوشت نمیاد وبا اکراه میخوری (البته خودمونیم حق داری واقعا سوپت بی مزه س) وقتی کتابهای تقویت هوش رو باهات کار میکنم به تنها چیزی که نگاه نمیکنی عکساشه اگرهم توجه کنی فقط ب...
5 بهمن 1390

برف اومده

سلام خانوم گلم امروز یه برف خوشگل اومده از خواب که بیدار شدی بردمت کنار پنجره تا باریدن برف رو نگا کنی وتو هم با چه کنجکاوی نگاه میکردی الهی زندگیت مثل برف سپید باشه واز این برفای خوشگل فراوون ببینی بعد از ظهر که بابایی اومد میریم بیرون که باهم برف بازی کنیم البته اگه شد!!!   بعدا میام وراجع به 5 ماهگیت مینویسم بوس برای عزیزترینم      ...
1 بهمن 1390

روز تعطیل با آوینا

طفلک بابایی مثلا یه روز تعطیل میخواست بیشتر بخوابه اما از اونجایی که خانوم خانوما خیلی سحرخیزه خواب تعطیل   اینجا هم کاشف به عمل اومد که این حمله جهت به دهان بردن انگشتان پا می باشد   البته همچنان انگشت دست خوشمزه تره     ...
25 دی 1390

آوینا به جاده می رود

امروز برای اولین بار پرنسس آوینا رو بردیم جاده البته برای مسافرت طولانی برنامه ریزی نداشتیم به همین خاطر فقط تا کنار آبشار در جاده پیش روی کردیم وبعد از یه توقف کوتاه برگشتیم البته خانوم گل تو ماشین همش خواب بود و از زیبایی های جاده مثل ما لذت نبرد ولی خوب خوابیدن هم لذت بخشه   اینجا آوینا خانوم آماده شده بره بیرون                                    ای جان زنده به خنده هاتم شیرینم تو ماشین درحال به خواب رفتن ...
25 دی 1390

گوشواره وغذای کمکی

ما اومدیم با چند تا عکس و مطلب جدید تو هفته گذشته گوشهای خانومی رو سوراخ کردیم یه کم موقع سوراخ کردن گریه کردش ولی بعدش خوب شد. مبارکت باشه عزیزترینم در ضمن دکتر بهمون برنامه غذایی داد وآوینا جون اولین غذای کمکیش رو در تاریخ 21/10/90 میل فرمودند. به به نوش جان موقع خوردن هم چه ملچ وملوچی راه انداخته بودی چند باری هم دستت رو توی ظرف کردی وخلاصه حسابی مامان بی تجربه ت رو غافلگیر کردی.   ...
25 دی 1390

پیشرفت های آویناخانوم

قربون دختر عزیزم برم که یه سری کارهای جدید یاد گرفته از همه خوشمزه تر شصت خوردنشه تازگیا پستونک رو پرت میکنه بیرون و شصتش رو میخوره. برای نشستن هم عجله داری خانومی آخه زوده هنوز بشینی دیگه میتونی اجسام رو با دستات بگیری و رو دستات کنترل داری دیگه میتونی گردنت رو کامل نگه داری ماهی کوچولوهاتم خیلی دوست داری یکی از سرگرمی هات جلوی آکواریوم نشستن و نگا کردن به ماهیاست. تازگیا ماهیامون نی نی دار شدن وتو کلی واسشون کیف میکنی دخترم آهنگ خوندنم خیلی دوست داره وهروقت به یه آهنگ گو.ش میده خودشم باهاش میخونه از اونجایی که خیلی به موبایل علاقه مندی واست یه گوشی اسباب بازی گرفتم که باهاش بازی کنی یه زنگ به باباییم بزنم ببینم کی از سرکا...
17 دی 1390