عید نوروز و هفده وهجده ماهگی
عید همه مبارک
توی پست قبلی زیاد نوشته بودم برای همین یه مطلب جدید باز کردم
آوینای گلم تو این مدت نتونستم بیام وبرات بنویسم برای همین دو تا ماهگرد وعید باهم شد
خلاصه اینکه یکم اسفند موعد واکسن هجده ماهگیت بود و خداروشکر به موقع زدیم ومشکلی پیش نیومد البته سه روز تو خونه مواظبت بودیم ومن و بابایی هر دو مرخصی گرفتیم
بعد هم دیگه آخر سال وکارهای دم عید مثل خونه تکونی وخرید و... والبته دیگه نیاز به توضیح نیست که شما توی خونه تکونی وبقیه کارها چقدر کمک کردی و زحمت کشیدی
چهارشنبه سوری هم برگزار کردیم وبا اینکه هواسرد بود خیلی خوش گذشت همه رفتیم خونه خاله جون و آتیش روشن کردیم و تو هم کلی نانای کردی
اینم عکس شیرین ترین شکلات دنیا تو شب چهارشنبه سوری
مراسم بعدی تولد پسر عمه پارسا بود که خونه مامان بزرگ برگزار شد امسال که کلی رقصیدی و دلبری کردی
امسال پسر عمه پارسا صاحب یه داداش شد که تو هم خیلی دوستش داری و همش میخوای بغلش کنی
طاها - پارسا - آوینا
اینجاهم اصرار میکردی من نی نی رو بخوابونم ولالایی هم میخوندی
ومیخواستی بغلش کنی وراه ببری
حالا مگه کوتاه میومدی از ما انکار از تو اصرار
حالا عکسهای هفت سین عیدمون که هر لحظه امکان اینکه یه شیرجه بزنی وسطش بود برای همین یه گوشه با ترس ولرز چیده بودیم وهمش مراقب بودیم
با این وجود یه چند بار انگشت کردی تو سمنو و آب تنگ ماهی و.....
این کوزه هنر مامان بزرگه (مامان بابایی) که خیلی دستش درد نکنه زیبا شده بود
خانوم خانوما وبابایی کنار سفره هفت سین
الهی سالهای زیادی با لبخند کنار سفره هفت سین بشینی زندگی مادر
آوینا خانوم کنار سفره هفت سین بعد از سال تحویل
بعد با خانواده مامان فری و خاله جون رفتیم مسافرت
اینم عکسای سفر
درحال شیرخوردن توی ماشین
قربون این ژست خوابیدنت بشم من
آوینا وبابایی - بندر انزلی
جاده جواهرده - رامسر
اولین تله کابین سواری آوینا
چه میکنه با این عینک آفتابی و فرفره ای که مامان جون براش خریده