پرنسس آویناپرنسس آوینا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

برای دخترم...

عید نوروز و هفده وهجده ماهگی

1392/1/16 2:39
نویسنده : مامان
2,704 بازدید
اشتراک گذاری

عید همه مبارک

توی پست قبلی زیاد نوشته بودم برای همین یه مطلب جدید باز کردم

آوینای گلم تو این مدت نتونستم بیام وبرات بنویسم برای همین دو تا ماهگرد وعید باهم شد

خلاصه اینکه یکم اسفند موعد واکسن هجده ماهگیت بود و خداروشکر به موقع زدیم ومشکلی پیش نیومد البته سه روز تو خونه مواظبت بودیم ومن و بابایی هر دو مرخصی گرفتیم

بعد هم دیگه آخر سال وکارهای دم عید مثل خونه تکونی وخرید و... والبته دیگه نیاز به توضیح نیست که شما توی خونه تکونی وبقیه کارها چقدر کمک کردی و زحمت کشیدینیشخند

چهارشنبه سوری هم برگزار کردیم وبا اینکه هواسرد بود خیلی خوش گذشت همه رفتیم خونه خاله جون و آتیش روشن کردیم و تو هم کلی نانای کردی

اینم عکس شیرین ترین شکلات دنیا تو شب چهارشنبه سوری

مراسم بعدی تولد پسر عمه پارسا بود که خونه مامان بزرگ برگزار شد امسال که کلی رقصیدی و دلبری کردی

امسال پسر عمه پارسا صاحب یه داداش شد که تو هم خیلی دوستش داری و همش میخوای بغلش کنی

طاها - پارسا - آوینا

اینجاهم اصرار میکردی من نی نی رو بخوابونم ولالایی هم میخوندی

ومیخواستی بغلش کنی وراه ببری

حالا مگه کوتاه میومدی از ما انکار از تو اصرار

حالا عکسهای هفت سین عیدمون که هر لحظه امکان اینکه یه شیرجه بزنی وسطش بود برای همین یه گوشه با ترس ولرز چیده بودیم وهمش مراقب بودیم

با این وجود یه چند بار انگشت کردی تو سمنو و آب تنگ ماهی و.....

این کوزه هنر مامان بزرگه (مامان بابایی) که خیلی دستش درد نکنه زیبا شده بود

خانوم خانوما وبابایی کنار سفره هفت سین

الهی سالهای زیادی با لبخند کنار سفره هفت سین بشینی زندگی مادر

آوینا خانوم کنار سفره هفت سین بعد از سال تحویل

 

بعد با خانواده مامان فری و خاله جون رفتیم مسافرت

اینم عکسای سفر

درحال شیرخوردن توی ماشین

قربون این ژست خوابیدنت بشم من

آوینا وبابایی - بندر انزلی

جاده جواهرده - رامسر

اولین تله کابین سواری آوینا

چه میکنه با این عینک آفتابی و فرفره ای که مامان جون براش خریده

 

پسندها (1)

نظرات (6)

فاطمه و فائزه ❤♫ ♥ زويشا ♥ ♫❤
16 فروردین 92 3:19
......`....%%%. ......`,%%%%%%` ........(¯`°v°´¯) .....`,%%;,%,%%% .........(_.^._) ..,%%; %%% %%% ...`%/% %//%%%_% ..%(%%, %% %/; %% ..%_ %%.%/%__/%% ..,%% / %%;%% .............`| / ...............|(.___;@@;.,..;@@; ...............|.| __@@@.;@@@; ...............|.|____ |/_____ |/___ سلام دوست عزيز...آپم و منتظر حضورت واييييييييييي چه دختر جيگرييييييييييييي. مثل هلو شيرين و دست داشتني و خوردني خيلي عكسات قشنگه عزيزم... اگه با تبادل لينك موافقي خبر بده كه بيشتر با هم دوست بشيم...
مهسا مامان مرسانا
16 فروردین 92 13:02
سلام عزیزم سال نو مبارک خدا رو شکر که پروژه واکسن به سلامتی تمام شد ودخملی اذیت نشد میگم ها دیگه کم کم باید به فکر داداشی برای پرنسسمون باشی راستی با غذای اوینا جان در چه حالی؟ راحت غذا میخوره؟؟میشه بگیچی بهش میدی؟؟؟ عاشق عکس اخریشم
سمیرامامان آوا
17 فروردین 92 20:47
هزارالله اکبر ماشااله به این عروسک زنده باشی اولین باره بهتون سرمیزنم خیلی عکسای قشنگی داره این گل دختر
محدثه
20 فروردین 92 12:57
به شهر ما انزلی خوش اومدین چه دخمله نازی داری خدا واست نگه داره.
باران
22 فروردین 92 18:52
عزیزم همیشه به گردش واااااااااااااااااااااای چه عکسای قشنگی مخصوصا عکس سه نفری که کنار یه آبشاریه اگه درست بگم . ماشالله به این دختر گلت
باران
30 فروردین 92 18:16