ده ماهگی
ما اومدیم با مطلب ده ماهگی عزیز دلم اما با تاخیر
آخه چند روزی بود اینترنت نداشتینم خلاصه دیر شد
عزیزترینم ده ماهه شد البته الان که مینویسم قربونش برم دیگه داره یازده ماهه میشه
هرروز داره خواستنی تر و شیرینتر میشه خدای مهربونم روزی هزاران بار شاکرم که همچین نعمتی رو بهم دادی تا مزه شیرین مادر بودن رو بچشم ولذت زندگی در کنار بهترین هدیه ات رو به من عطا کردی
لذت شنیدن کلماتی مثل مامان وبابا لذت دیدن برداشتن اولین قدمهای آوینا لذت دیدن دوباره وچندباره خنده های شیرینی که تا آخر عمر فراموش نخواهم کرد لذت دیدن بازیگوشی و شیطنت های بچه گانه جگر گوشه ام و لذت بزرگ شدن دخترکم که دنیای منه خدایا خودت میدونی هیچ کلمه ای نمیتونه این لذت رو توصیف کنه
خدای مهربانم شیرینی داشتن فرزند صالح رو به همه پدر ومادرهای منتظر بچشان
اینم چند تا عکس از خانوم گلم آوینا
آوینا جونم با کوروش جون دوستش
اینجا هم که آقا کوروش میگه : آوینا بیا با هم دوست باشیم
آوینا تو جشن تولد دختر داییش - طناز جون
الهی خودم فدای اون خنده هات بشم مادررررررررررر
ببینم پایه صندلیم چه مزه ایه
بعد از کوتاه کردن مو
فدای اون آرامشی که تو بغل بابایی داری ولالا کردی عروسکم
ای جانم عسلم