اولین روز مهدکودک وکلمه ها وترکیبهای تازه
دخترگلم امروز برای اولین بار رفتی مهدکودک از ساعت 8صبح تا 1 بعد از ظهر
اول صبح که بعد از یه تعطیلات طولانی میخواستیم بریم سرکار هرچی میخواستم بیدارت کنم بیدار نمیشدی آخه دوست نداشتی از تخت خوابت جدا بشی
هرچی می گفتم آوینا عزیزم بیدار شو بریم ددر چشاتو می بستی ومیگفتی :لالا لالا
بالاخره بعد از یه مدت غر زدن بیدار شدی وباهم رفتیم بیرون
چون روز اولت بود مدیریت مهد گفتن باید پیشش باشین تا چند ساعت عادت کنه قربونت برم خودم نمیتونستم اما از خاله پری خواهش کردم که باهامون بیاد این بود که هر سه باهم رفتیم
اولش که رفتی سراغ جاکفشی ومیخواستی کفش بچه ها رو بپوشی وهمش میگفتی: پا پا
بعد رفتی توی کلاست ومنم رفتم سرکار قربونت چقدر بال بال زدی وگفتی : من مامان
تازه خوبه خاله پری مهربون رو باخودمون برده بودیم
تا یک ساعت خاله پیشت مونده بود و چیزایی که لازم بود رو به مربیت گفته بود بعد به خاله گفتن دیگه برید آخه همش می گفتی: پری پری پری ومیخواستی بری پیشش
ظهر هم که خودم اومدم دنبالت مربیت گفت دخمل خیلی خوبی بودی وبی قراری نکردی وبای بای کردی اومدیم خونه
الهی مامان فدات شه نزاشتی برسیم خونه وتو ماشین خوابت برد از بس خسته شده بودی
خداکنه توی مهدکودک لحظات خوبی داشته باشی تا خیال مامان وبابا هم راحت باشه
اما کلمه های وترکیبهای تازه فراوانی داریم که نمیخوام همه رو بنویسم ولی به چند مورد اشاره می کنم که برات خاطره بشه:
مکو=مسواک ونمکدون
ما=ماشین
لاق=لاک
شدده=چی شده؟
النگو
ماه هی=ماهی
تادا=طاها
پده=پارسا
رولا=روح اله(بابایی)
نم نم=هرنوع خوراکی
نکٍن=نکن
دد=دست
آینا=آوینا