پرنسس آویناپرنسس آوینا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

برای دخترم...

بیست ویک - بیست ودو - بیست وسه ماهگی هههههه یه مامان بدقول

1392/5/29 11:16
نویسنده : مامان
1,062 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم سه ماهه نیومدم شرح حال بدم  آخه فرصت خوبی پیش نیومد ولی تو این مدت خیلی کارا کردیم کلی دخترگلم بزرگ شده وچیزای جدید یاد گرفته ولی پوشک همچنان باقیست.

یه ویروس بد به اسم روزئلا گرفتی وچند روز تب کردی تو اون مدت که مریض بودی مامان خیلی غصه خورد ولی خدا روشکر بعدش خوب خوب شدی از علام بیماری فقط تب بود بعدش یه دونه های ریز پوستی زدی وخوب شدی.

واسه خودت شعر میخونی و جمله می سازی وقتی شعر میخونی میخوام همون لحظه یه گاز گنده ازت بگیرم

یه دفعه شروع می کنی به خوندن:

تاب تاب اباسی

خدامنونندازی

اگه منوبندازی

توبغل ماماتم بندازی

 

یا شعر ورزش صبحگاهی توی مهد رو نصفه نیمه میخونی:

پاپاپا  لالالا   

پاپاپا  لالالا

پاهاش ئشنگه (قشنگه)

دستاش ئشنگه

موهاش ئشنگه

 

یا اینکه از یک تا ده رو به انگلیسی میگی اونم با ژست مخصوص به خودت که خیلی خوردنیه

سلام کردنت خیلی بامزست از اتاق میای تو هال سلام میکنی از هال میری تو دستشویی سلام میکنی نیشخند

تا گوشی زنگ میخوره سریع جواب میدی: سلام خوبی خوبم 

تو مهد قلدری می کنی دمپایی خودت رو نمیپوشی مال نی نی های دیگه رو به زور میگیری ومیپوشی

کلا دوست داری مالک همه چیز باشی وبا کسی شریک نشی حتی اسباب بازی بقیه رو به زور میگیری ونمیدی نمیدونیم با این اخلاقت چیکار کنیم.

عشق عینک آفتابی هستی تا میشینی تو ماشین سریع عینکت رو میزنی روی چشمای قشنگت

 

تازگی ها به بابایی میگی آقا روح اله آخه طناز ودلناز اینجوری بابایی رو صدا میکنن تو هم یاد گرفتی وقتی بابایی رو آقا روح اله صدا میکنی خیلی خواستنی میشی

از زبون اونا به منم میگی عمه سیبا (عمه سویبا)زبان

 

 

خیلی بستنی ذوست داری وهرروز بعد از ظهر بستنی میخوای ومیگی: بتیتی بتیتی

وقتی میخوای با کسی خداحافظی کنی براش بوس میفرستی وبای بای میکنی 

یه مورد بامزش وقتی بود تب کرده بودی ومرتب میرفتیم پیش دکترت ولی تو دوست نداشتی برای همین تا میرفتیم توی اتاق دکتر فورا میگفتی بریم بریم بعد موقع رفتن سریع میدویدی دم در و برای دکتر بوس وبای میفرستادی تا زود بری بیرون

 

 

 

 

 

خوب تو این مدت کلی عکس گرفتیم که چندتاشو میزارم

اول از همه تولد پسرخالت امیرحسین جیگر که خیلی همدیگه رو دوست دارین تو تیرماه برگزار شد البته اینقدر شیطون بازی درآوردی که یه دونه عکس خوب نداری بزارم

اینم عکس امیرحسینی(كلي به لباسشم خنديديم) راحته بچمنیشخند


 

 بعد تولد مانی جون رفتیم یکی از دوستای کلوپ آلرژی اونجا همه نی نی ها اومده بودن وحسابی خونه رو منفجر کردید البته تو تازه خوب شده بودی و زیاد حال نداشتی

آوینا خانوم و ژینو جون

 اینجا همه بچه ها جمع شده بودن که شمع فوت کنن ولی تو تو اتاق خوابیده بودی

 

 اونم با این ژست مخصوص خودت                                                                                        

اینم طبیعت گردی های خانوم خوشگله

 

 

 

این عکسا رو هم امروز گرفتم داغه داغ

بعد از حموم موهاتو از پشت بستم نیشخند

بعد رفتی تو اتاق سرتو کردی تو کیسه اسباب بازیهات که همه چی توش پیدا میشه

 

  

 

اینجا داری بقایای یکی از گوشیهامون رو بهم نشون میدی که خودت نابودش کردی

پسندها (1)

نظرات (4)

خواب گو
26 مرداد 92 22:05
سلام دوست من وبلاگ جالبی دارید. برای شما آرزوی موفقیت دارم.
daee bag bag
23 شهریور 92 22:17
slm avi jigar fadat besham !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
شبنم
31 شهریور 92 12:47
سلام دوستان عزیزم این سایت تازه راه اندازی شده تا بتونید از عکس های فرزند عزیزتون با هزینه ای کم کلیپ داشته باشید هر سئوالی دارید در این بخش مطرح کنید در اولین فرصت پاسخ داده می شه http://babyclip.persianblog.ir/ همچنین طراحی تقویم سال 93 با عکس کودک دلبندتان انجام میشود ،از طرح های ما دیدن فرمائید بهترین هدیه برای عیدی دادن به اقوام نزدیک
مهسا مامان مرسانا
13 آبان 92 19:34
سلام عزیزم قربونت برم شرمنده من پیامت رو ندیدم میشه بگی چی بود ؟؟؟ خیلی کنجکاو شدم راستی تنبل خانم فکری به حال دل ما بکن دلمون یه ذره شده برای این خانوم خانوم زود به زود اپ کن لطفا